به نظر من



چيزي كه ميخوام بگم هم خيلي سادست و هم تكراري

توي دنياي بزرگ نظريه ها و تئوري ها ، دو تا اصل هست كه بيشتر از بقيه روي طرز فكر من تاثير دارن .اولي اصل تفاوت دراستعداد هاي ذاتي افراد و دومي اصل سلسله مراتب مزلو ست . من ميگم خدا براي هر كسي توي زندگي يه راهي در نظر گرفته و رسالت ما آدمها هم پيودن اين مسير ( يا به قول پائولو كوئليو : تحقق بخشيدن به افسانه شخصي) است . با وجود اينكه راه آدم ها ي مختلف ظاهراً هيچ ربطي به هم ندارن ، بعد از پيچ و خم هاي فراوان در نهايت هم جهت ميشن . البته اگر متفاوت ترين مسير ها - يعني دو مسير موازي كه با هم هيچ نقطه مشتركي ندارند - رو هم در نظر بگيريم ، طبق اون اصل هندسه تحليلي كه ميگه " دو خط موازي در بينهايت هم ديگه رو قطع ميكنند " ، حتي ميتونيم بگيم كه همه اين مسير ها در نهايت به يك نقطه مشترك ختم مي شن . تفاوت بين افراد مختلف تنها توي پيدا كردن اين مسير ها ست كه خيلي ها تا آخر عمر هم نمي تونن راه خودشون رو پيدا كنند و در بين باقي افراد هم به اين بستگي داره كه هر كس توي مسير خودش تا كجا پيش ميره . تا اينجا تازه رسيديم به اون جمله معروف كه ميگه" به تعداد آدمها راه براي رسيدن به خدا وجود داره " .خوب حالا اون دوتا اصلي كه اول گفتم اين وسط چه كاره بودن ؟به نظر من اصل تفاوت استعدادهاي ذاتي افراد ميتونه به آدمها توي پيدا كردن مسير صحيح خودشون كمك كنه در واقع راهنماي اوليه است . اما از اونجايي كه تعداد اين مسير ها بسيار بسيار زياد است ، در نتيجه ، مسير هاي مشابه زيادي خواهيم داشت كه درصد خطا رو بالا ميبره و امكان اشتباه كردن رو هم افزايش ميده . اينجاست كه بايد از اصل دوم يعني اصل سلسله مراتب نيازهاي مرحوم مزلو استفاده كرد . يعني بعد از اينكه توي مسير انتخابي كمي پيش رفتيم ميتونيم صحت حركتمون رو چك كنيم ، درست مثل كسي كه وقتي براي اولين با رتوي مسيري حركت ميكنه با نگاه كردن به پشت سر و مسير پيش رو و همچنين كمك گرفتن از نشانه ها ميتونه از درستي مسير حركتش مطمئن بشه . حالا اينكه ما موجودات دو پاي باهوش با اين استعداد و امكانات هنوز نميتونيم مسيرمون رو پيدا كنيم و هر چند وقت يكبار گم ميشيم ، علت داره ! علتش هم سر به هوا بودن و سرگرم شدن بيش از حد به ديدنيهاي فراوان اطراف مسير ست . بعضي وقتها مغازه ها ي شيك و ديدني هاي اطراف مسير ، مخصوصاً اگر آدم يه همراه خوش صحبت هم داشته باشه ، نتنها باعث ميشه كه نشونيها رو گم كنيم بلكه بعضي وقتها مقصدمون رو هم فراموش مي كنيم . اين سرگرمي هاي جذاب كه در اصطلاح عاميانه به اون دنيا هم ميگن ، بعضي وقتها آدم هاي بيچاره در حال گم شدن رو اونقدر گيج و كلافه ميكنه كه ممكنه آدم بيچاره يه خسته بشه و فرياد بزنه :

واستا دنيا من ميخوام پياده شم

كه البته اين جمله آخر رو هم شريعتي سالها پيش گفته بود