قوانين مصطفي


حتماً تا حالا به يه سري قانون مثل قانون بويل ماريوت ، ارشميدس يا قوانين نيوتن برخورد كرديد . ميخوام بگم به نظر من من همه آدم ها توي زندگي براي خودشون يه سري قانون دارن كه اين قانون ها بر ميگرده به نوع نگاه افراد به دنيا و برداشتي كه هر انساني از زندگي پيدا مي كنه منجر ميشه به پيدايش يك سري قانون نانوشته در ناخودآگاه اون طرف . حالا چرا يكي ميشه مثل نيوتن كه قونينش فيزيك و ديناميك و هيدروليك ورياضيات و... رو فتح كردن و بقيه هنوز اندر خم يك كوچه اند ، بر ميگرده به ميزان دقت نظر افراد . خوب چي ميشه اگه چند لحظه از عمرمون رو صرف فكر كردن به اين موضوع بكنيم مثلاً قوانين مصطفي رو تصور كنيم . اگر بخوام در مورد شكل كلي اين مجموعه در كنار هم صحبت كنم مثلاً شايد بشه منحني زنگوله اي گوس رو براي چند لحظه ازاون مرحوم قرض بگيرم البته با اجازه سلطان دنياي رياضيات ، منحني رو بر عكس ميكنم . در اينجا محور عمودي زمان و محور افقي هدف يا مقصد هست . خوب شايد فرق اساسي شكل منحني قوانين يك انسان زنده با كسي مثل مرحوم نيوتن توي مثبت بودن مشتق اول تابع بشه يعني تعداد اين قوانين در طول زمان عمر براي يك فرد عادي همواره در حال زياد شدن است . نكته مهم بعدي شايد اين باشه كه اين تابع در تي مساوي صفر پيوسته نيست .شايد بشه در موارد نادر و معدود افراد كار درست حتي به اندازه اپسيلون به صفر نزديك شد ولي فكر نمي كنم فهميدن صفر مطلق كار بشر باشه . اين از ابتداي منحني بود اما در مورد انتهاي اون ميشه گفت شايد در بازه زماني محدود عمر ، هيچوقت مماس بر منحني با محور افقي موازي نشه . البته اينها كه گفتم فقط در مورد شكل احتمالي منحني نرمال اين موضوع صادق است با فرض اينكه انسان در زندگي يا آدم مي شود و يا در مسير كاملاً مخالف پيش مي رود . خوب ديگه فكر كنم به اندازه كافي چرت و پرت گفتم ، اگه امير حسين اينجا بود الان مي گفت بازم تو مغزت سگ دويد ، سيد . بعضي وقت ها فكر ميكنم چقدر خوب شد كه خدا وبلاگ رو آفريد ، اگه همين وبلاگ متروكه هم نبود يا بايد اين حرف ها رو به امير حسين مي گفتم و يا براي نور محمد و حبيب و نظر و جمعه ، تعريف مي كردم