از روزهاي قهوه و كتاب - تنهايي پر هياهو


یکی از کتاب های خوبی که چند وقت پیش خوندم ,کتاب بی نظیر تنهایی پر هیاهو اثر بهومیل هرابال – این پدرسالار بزرگان ادبیات قرن بیستم چک – بود که قطعه ای از اون رو اینجا گذاشتم :
- بلند شدم و به طرف در خروجی رفتم , ولی درست جلوی در به دوستی برخوردم , سیاه مست .
که به دیدن من آناً کیف بغلی اش را بیرون کشید و بعد از مدتی طولانی زیرو رو کردن مقداری کاغذ , از آن سندی از یک مرکز درمانی الکلی ها بیرون کشید که نوشته بود : بدینوسیله اظهار می دارد که حامل ورقه , امروز صبح مطلقاً اثری از الکل در خونش وجود ندارد ...
ورقه را تا کردم , به او پس دادم و رفیقم گفت که تصمیم گرفته بوده زندگی جدیدی را شروع کند واز این در روز گذشته هیچ نوشیدنی به جز شیر نخورده , ولی از خوردن شیر در این مدت چنان گیج و منگ شده بوده و تلو تلو می خورده که ریسش آن روز صبح او را به اتحام مشروبخواری از کار اخراج و دو روز از حق مرخصی اش کم کرده بود . رفیقم به دنبال این قضیه به کلینیک ترک مشروب رفته و آنها بعد از آزمایش دیده بودند که در خون او اثری از الکل نیست , به رییس او تلفن کرده و به خاطر آزردن روحیه یک کارگر شریف , شدیداً توبیخش کرده بودند , و این رفیق تصمیم گرفته بود که شادی توبیخ رییس و اعلام رسمی پاک بودن خونش را با خوردن مشروب جشن بگیرد .