آنقدر خوب می شوم



باشد
تو بد باش
اما من آنقدر خوب می شوم
آنقدر خوب می شوم
تا که خدا هم شرمنده شود
از تقدیری که برایم رقم زده

م م

خرده های دل شکسته



آهای
تو که بعد این همه وقت آمده ای
مراقب جلوی پایت باش
نمی خواهم خرده های این دل شکسته ام
بهانه ی رفتن دوباره ات شود.


م م

ناخن ها


بعضی ها ناخن هایشان را مانیکور می زنند
بعضی خوب کوتاهش می کنند
بعضی ها سوهان می زنند
اما من همه شان را کاملاً می جوم.
درسته عادت خیلی بدیه
...
اما قبل از اینکه ملامتم کنید
یادتان نرود که تا بحال حتی
یک نفر را هم با ناخن خراش نداده ام


شل سیلوراستاین

عکس خدا


جرج گفت: خدا چاق و قد کوتاهه
نیک گفـت: نخیرم، لاغر و درازه.
لن گفت: یه ریش بلند سفید داره.
جان گفت: نه. صورتش سه تیغه س.
ویل گفت: سیاه پوسته. باب گفت: سفید پوسته.
...
رونداروز گفت: دختره.

من
خندیدم و عکسی رو که خدا از خودش گرفته بود و برام فرستاده بود رو
به هیچ کدومشون نشون ندادم.


شل سیلوراستاین

عجالتاً خداحافظ




آدم چقدر دیر می فهمد


و من چقدر دیر فهمیدم


که انسان یعنی:


عجالتاً خداحافظ


تاب گیسو




آمدی با تاب گیسویت که بی تابم کنی


بی تابت شدم


زلف بر یک سو زدی تا که گرفتارم کنی


من گرفتارت شدم


تاب از حدی گذشت، تب از قدری گذشت


من سخت بیمارت شدم


هیچ عیاری به بالینم نیامد، تیمارم نکرد


سوختم، خاکستر شدم


آمدی با تاب گیسویت که رسوایم کنی


تاب رسوایی نبود


چون قطره در دریا شدم




م م