چند کیلو خرما برای مراسم تدفین

در ادامه ی وقایع هفته ی گذشته (والا منظور فقط همون چند روز خوب با کیفت دی وی دی است) که منجر به ایجاد یک حالت خوب در اندرونمان شد، این هفته نیز کم بی خیر و برکت نگذشت و ما به صورت تقریباً غیرمنتظره شاهد چند برنامه خوب البته فرهنگی بودیم. آقا این هفته ما دوتا فیلم خوب دیدیم. اولی اویل هفته بود. توی فاصله ای که برای دیدن دکتر گتمیری بزرگ داشتم توی دانشکده ی فنی پشت در اتاقشون کشیک می دادم، یه سری به دانشکده ی حقوق زدم و درست سر قسمت های اصلی نمایش فیلم " چند کیلو خرما برای مراسم تدفین " سامان سالور رسیدم. واقعاً قبلش فکر نمی کردم به این خوبی باشه. یه فیلم تقریباً بی عیب و نقص با اون فضاهای رومانتیک نیمه فانتزی یکم تاریک که عاشقشون هستم. اجرای حرفه ای و بازی های عالی هر سه بازیگر اصلی فیلم. متأسفانه اسم اون بازیگری که با لحجه بازی می کرد و نمک فیلم هم بود رو نمی دونم ولی کارش درست بود و به اندازه. اما از محسن طنابنده که خودش هم دستی در نوشتن داره و چند وقتی هم هست که جایگاه خودش رو به عنوان یک بازیگر مسلط تثبیت کرده بگذریم، الحق که بازی محسن نامجو به عنوان یه خواننده- بازیگر فراتر از حد انتظار بود. هرچه استایل این هنرمند توی عالم موسیقی خاص و عجیب و غریبه، بازیش توی این فیلم خیلی روان و رئالیستی از آب درآمده بود. محسن خان نامجو جلوی دوربین خیلی راحته، انگار نه انگار که این آقا بازیگر حرفه ای نیست و پا به پای هم بازی هاش جلو میاد. ناگفته نمونه که به نظر من فیزیک محسن نامجو هم به درآمدن شخصیت این نقش خیلی کمک کرده بود که البته اون رو هم می بایست به حساب کارگردان و انتخاب مناسبش گذاشت. موقع خروج از سالن جواد خان طوسی رو دیدم که برای نقد بعد از فیلم می اومد، اما من نمی تونستم برای جلسه ی نقد بمونم چونکه می بایست برمی گشتم سر پُستم، جلوی دفتر دکتر گتمیری...