کلمات با شخصیت

یه روز توی کلاسی نشسته بودیم و منتظر شروع کلاس بودیم که یکی از همکلاسی ها که مشغول ورق زدن کتاب بود گفت: " وای چه جالب! من عاشق گرامر های درس امروزم."
با تعجب پرسیدم: " عاشق گرامر؟!!"
گفت: " بله البته. عاشق گرامر."
" تا به حال به فکرم نرسیده بود که بشه " عاشق" رو برای رخت و لباس و دو خط گرامر یه زبان خارجی هم استفاده کرد."

فکرش رو بکنید، وقتی بشه کلمه ای مثل " عشق" رو که قرن ها عرفا و فلاسفه درباره اش گفتن و نوشتن، اینقدر ساده و آسون خرج کرد، چه بر سر باقی لغات این زبان مظلوم میاد.
همیشه بین فکر و عمل ما فاصله بوده. ادعای روشنفکری داریم و از " رومی" و افکارش حرف می زنیم و دنبال اثبات ایرانی بودن مولاناییم و مرسی و سی یو تومارو بلغور می کنیم، اونوقت اون جوون بیچاره که میگه " چاکریم" ( تو کجایی تا شوم من چاکرت/ چارقت دوزم کنم شانه سرت – مولانا، مثنوی) رو به امل بودن و بی کلاسی متهم می کنیم.
وا... به خدا کلمات هم حرمت دارن، شخصیت دارن، روح دارن و ما آدم ها تنها موجودات زنده ی این کره ی خاکی نسیتیم. آره کلمات به دنیا میان، زندگی می کنند و می میرند. مثل هزاران کلمه و اصطلاح فارسی که خیلی وقته که منغرض شدن ودیکه سالهاست که کسی ازشون استفاده نکرده.
نمی دونم " زنده باشید" یا " دم شما گرم" چه چیزی از " مرسی" کم داره. دو تا اصطلاح با معنی و پر از زندگی، صد در صد مثبت و منبع انرژی، در مقابل " مرسی" ای که فقط و فقط یک آواست و یک آهنگ. شاید بعضی از کلمات یک معنی رو برسونن، ولی یک حس رو منتقل نمی کنند. ایرانی بودن فقط به دنبال خلیج فارس و مولانا بودن نیست. ما چیزهای دیگری هم داشتیم که ازمون گرفتن.