عيد قربان

يه سكانس خيلي باحال يكي از فيلمنامه هاي استاد سينما ، بهرام بيضايي كه بي مناسبت هم نيست
گذر . روز . خارجي
گوسفندي را سر مي برند ، آن سو تر يكي پارچه اي را از روي سيني چوبي پس مي زند كه در آن تكه
هاي گوشت است
استاد راوي امروز عيد اضحي روز قربان است ،‌از اين قرباني هر كه بخواهد ببرد
مردمان مي ريزند با دستهاي دراز و هر كس تكه اي مي ربايد ، برخي گلاويز مي شوند . راوي نقشه اي را كه بر پارچه يا پوستي نقش است بر ديوار باز مي كند ، و ناگهان چون توفان غريو مي كشد
استاد راوي بنگريد به اين قرباني
مردمان مي نگرند ، نفس زنان با دستهاي خون آلود ، و هر كس تكه اي به دست
استاد راوي اين تكه زياريان دارند ، و اين گوشه ديلميان ، اين تكه تركان گرفته اند ، اين گوشه صفاريان راست ، و اين قلمرو ساماني است . در خراسان شمشير به سه زبان فرمان مي دهد و به شش زبان خراج مي گيرد ، سهم سلطان و سهم خليفه ، سهم والي و سهم مذاهب . هژده طريقت در هم افتاده اند و دوازده امير هر يك تيغ مي كشد كه منم ، و هر كس زورش برسد سپه سالار خراسان او مي فرستد ،‌و اين توس است كه سپهسالار چندين روزه وي را والي مي نشاند . آيا قرباني خوب تكه تكه شده ؟ - {ميان جمع مي گردد}‌اينهمه اميران به نام خليفه در جنگند با يكديگر و همه از سوي وي منشور و لقب دارند و تابعان وي اند ! زمين سرخ است از خون قرباني و هر كس بر سر لقمه اي با يكديگر مي جنگند . دارالخلافه از گوشت و پوست و استخوان و مغز قرباني پروار مي شود . خود را فصيح مي خوانند و ما را عجم . آيا ما لاليم يا گنگ يا زبان بريده ؟ خود را ارجوزه مي خوانند و آتش مي زنند در دانشنامه هاي پارسي تا كس نداند آنچه دارند از ماست . خود را سپاهي از ترك و حبش ساخته اند و خليفه را با تاتار همدستي است كه هر چندي بر ما شبيخون مي آورند - { مي رسد بالاي سر گوسپند سر بريده } خب ‌قرباني جان مي كند و قصابان كاردهاي خود را از خون مي شويند تا وي را پوست از استخوان جدا
كنند - { به شنوندگان مي نگرد } دردتان نمي گيرد ؟
( ديباچه نوين شاهنامه -بهرام بيضايي)
و مگه ميشه از سينما و عيد قربان گفت و چيزي از اون سكانس محشر و بياد ماندني فيلم "حاجي واشنگتن " نگفت .- به كدامين قبله قرباني مي كني حاجي ؟ - خدا رحمت كند علي حاتمي بزرگ رو كه ديالوگ ، بالا تر و قشنگ تر از ديالوگ هاي اون مرحوم نديدم ، روحش شاد