خورشت آلو با مرغ



خورشت آلو با مرغ
فیلم جدید مرجان ساتراپی تنها یک تقلید صرف و ساده از فیلم بیاد ماندنی " امیلی پولن" اثر موفق ژان پیر ژانه است.  ساتراپی و همکارش بشدت تحت تاثیر " امیلی" و نحوه داستان گویی ژانه قرار دارند و گویی مانند مربیان ورزشی بارها و بارها الگوی خود را مورد آنالیز و ارزیابی قرار داده اند به گونه ای که حتی در نحوه ی روایت، ریتم، طرز داستان گویی و حتی مقدار شوخی ها و ترکیب فضاهای فانتزی و غیر فانتزی، به شدت  و به دقت از الگوی خود پیروی می کنند.
بدون شک تجربه ی تماشای " امیلی پولن" برای خیلی از ما آنقدر دلچسب بوده است که بخواهیم فیلم دیگری در آن حال و هوا ببینیم، اما ساتراپی در این فیلم قصد ندارد یک فیلم مستقل با جنبه هایی متمایز بسازد. شاید به جهت جنبه های بین المللی فیلم، او از ساختن یک فیلم ایرانی یا روایت یک داستان ایرانی، پرهیز می کند. تنها داستان در ایران اتفاق می افتد، آن هم در ایران سال 1958 و از زاویه دید یک خانواده روشن فکر سطح متوسط، که کمتر شباهتی به ایرانی که اکثر ما می شناسیم دارد و حتمالاً بیشتر برای مخاطب ایرانی غریب و نا آشناست تا مخاطب خارجی. صرف استفاده از اسامی و اماکن ایرانی تاثیر چندانی در تجربه و حس یک فضای متفاوت برای مخاطب بین المللی نداشته است. ساتراپی و همکارش قطعاً به دنبال ساخت یک فیلم جهانی بودند و به همین خاطر بشکل محافظه کارانه ای ( یا راحت طلبانه ای)  به دنباله روی از الگوی موفق و شناخته شده ی خود پرداخته اند. فیلمساز با انتخاب ایران قدیم به عنوان مکان رویداد داستان تنها به دنبال ایجاد یک فضای متفاوت و خاص در راستای تکمیل شکل سینمای فانتزی خود بوده است فارق از اینکه ایجاد یک فضا در وحله ی اول نیاز به شناخت کامل آن دارد. اگر مرحوم حاتمی از تهران قدیم حرف می زد، تهران قدیم را با تمام زوایایش و بهتر از هر کس دیگری می شناخت. در این فیلم، فیلمساز برای تقویت فیلم خود وارد حیطه ای می شود که خود به آن چندان آشنا نیست. ساتراپی می توانست موفق تر از این عمل کند اگر که بیشتر از این به فضای ایران و شیوه های داستان گویی ایرانی شناخت داشت. این فیلم تنها در پوسته ی خارجی باقی مانده و توجه بیش از حد به ظواهر، فیلمساز را از توجه به نکات اساسی باز داشته است. فیلم به شدت از ناحیه فیلم نامه مشکل دارد. شخصیت پردازی ها درست و کامل صورت نگرفته اند و داستان حرف خاصی برای گفتن ندارد.
در این فیلم موسیقی می توانست نقش بسیار تاثیر گذارتر و مثمر ثمرتری داشته باشد اگر که فیلمساز( یا آهنگ ساز) شناخت بیشتری از موسیقی ایرانی و پتانسیل های آن در ایجاد یک فضای فانتزی و خاص داشتند. شاید به نظر کارگردان موسیقی بکار گرفته شده تنها نوع و رنگ موسیقی سازگار با یک فضای فانتزی باشد، اما با شناخت اندک نگارنده قطعاً گوشه ها و نغمه هایی از موسیقی ایرانی یا نواحی ایران پیدا می شد که بتواند با فضای فانتزی فیلم سازگار باشد و رنگو بوی دیگری به فیلم بدهد.
از قدیم گفته اند که آشپز که دوتا بشود، آش یا شور می شود یا بی نمک، اما این آش با تمام رنگ و لعاب و ظاهر خوبش، هم شور شده هم بی نمک.
مصطفی موسوی
پائیز 91