در ستایش ...


در ستايش موهايت

می بویم گیسوانت را

تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو

شانه می زنم موهایت را

تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا.


شعر می گویم برای تو

تا کلمات کیف کنند

مست شوند

بمیرند.



در ستايش دست‌هايت

وقتي كه دل دست‌هايم

تنگ مي‌شود براي انگشتان كوچكت

آن‌ها را مي‌گذارم برابر خورشيد

تا با ترکیبی از كسوف و گرما

دوري‌ات را معنا كنم.



در ستايش چشم‌هايت

دست خودشان نیست

وقتی از فرط معصومیت

با تابشی از جنس عشق

روح‌های ولگرد بعدازظهر را

بر نیمکتی سنگی

کشتار می‌کنند،

چشم‌هایت ..



مصطفی مستور