ای کاش هرگز بر نگشته بودم
و دستانی را که در خاطره ام
پرستیدنی، رها مانده بود...
در دستان غریبه ای نامحرم
به تاراج رفته نمی دیدم...
ای کاش هرگز نرفته بودم
تا زخم دوریت و زجر کنایه های انتقامت
ویران کند خاطره ای را
که به یادگار ساخته بودم
از روزهای زندگی کردنم
و ای کاش هرگز ندیده بودمت...
تا حرمت حریم تنهاییم شکسته شود
به نگاهی چنین سست و حقیر و بی اعتبار...
م م